چلچله

اینجا نه جای ماندن که گاه رفتن است . . .

چلچله

اینجا نه جای ماندن که گاه رفتن است . . .

چلچله

a.chelcheleh@chmail.ir وبلاگ چلچله

طبقه بندی موضوعی
پربیننده ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر

بن بست کوچه اول (8)

سه شنبه, ۶ اسفند ۱۳۹۲، ۱۰:۴۱ ب.ظ

     سال  82  مجلس جمعه صبحها پا گرفت . صبح کله سحر با ورود شیخ رضا ، حدیث کساء خوانده می شد ، ایشان منبر می رفتند و روضه و دعا و بساط صبحانه به زینت نان و پنیر آراسته می شد .  به یقین این حرفم برای من و شاید برای برخی از رفقایم تبعات داشته باشد ، اما امیدوارم اونهایی که این مطالب رو نباید بخوانند ، نخوانند . با شما هم که خواننده من هستید تعارف ندارم ، بین خودمون باشه ! به کسی نگید !

     مثل بچه مدرسه ای ها که شنبه و یکشنبه اول هفته به زور نگاه بابا بیدار می شوند تا به مدرسه بروند و دوشنبه و سه شنبه ، با ناامیدی و از سر عادت کورمال کورمال روانه مدرسه می شوند ، در عوض چهارشنبه و پنجشنبه رو به عشق جمعه با کله می دوند سمت مدرسه ! من هم شنبه تا پنجشنبه ام رو گره می زدم تا برسم به جمعه .

     هیئتم ، منبرم ، روضه ام ، صله رحم ام ، خلاصه شد در جمعه صبح ها .

   کوچه عباسی منزل شخصی حاج محمد حسین قلیچ خانی ، تنها اتاق طبقه سوم ، یک طرف اتاق من بودم و اکبرو قاسم  ، طرف دیگه هم شیخ بود  ، البته نفرات دیگه ای هم جسته گریخته اضافه و کم می شدند .   

      اکبر خیلی دوست می داشت بانی مجلسی سحرگاهی باشه ، تا اونجایی که یادم میاد چند باری هم اقدام کرد ، قبل از برپایی مجلس شیخ ، صبحهای دوشنبه مجلس قرائت زیارت عاشورایی برقرار کرد ، خوب یادم مانده که یکبارش رو من و اکبر دوتایی زیارت خوندیم و صبحونه خوردیم ، کلاً جماعت هیئتی هزاره سوم ، سحرخیزی تو مرامش نیست ، بی کلاسی می دونه ساعت 5 بیدار بشه ، یا که ساعت 10 بره خونه و بخوابه !  

   یادمه قدیم تر ها حاج آقای شریفیان خیلی به بچه ها تذکر می داد که هیئت رو زودتر تموم کنید تا بچه ها برای نماز صبح خواب نمونند ولی کجا بود گوش شنوا !!

   چه شبهایی رو که صبح نکردیم به عشق روضه جمعه صبح ، به هر بهونه ای هم دنبال مفصل تر کردن برنامه بودیم ، چطور ؟ تنها زمینه مانور ما سفره صبحانه بود ، به جرات می توانم بگم که هر بساطی رو که می شد برای صبحونه محیا کرد توی این چند سال برقرار کردیم .

بساط  دوست داشتنی کله و پاچه (سال 1385)

   نان و پنیر و گردو ، کره و مربا ، نیمرو ، ارده و شیره ، املت (که غذای سرآشپز محمد جمشیدی بود) ، حلیم ، کله و پاچه و . . . از شب قبل برنامه را مدیریت می کردیم که مثلا فردا راننده چه کسی باشد ؟ بساط صبحانه با چه کسی ؟ و . . .

   مجلس جمعه صبحها از مجردی ما شروع شد و تا  2 سالگی طفلمون ادامه داشت ، اوایل صبحها با رفقا قرار می گذاشتیم تا چندتایی بریم در خونه اکبرینا تا کمتر مزاحمت ایجاد کنیم ، بعدها دست فاطمه حسنای 2 ساله ام را می گرفتم و با بازی و خنده تاتی تاتی می کردیم سمت مجلس روضه .

   الان که دقت می کنم می بینم چندین پیچ خطرناک و تاریخی بزرگ زندگیم را که دغدغه بسیاری از جوانها است را به حول و قوه الهی و مدد توصیه ها و همفکری های شیخنا به سلامت گذر کردم . الحمدلله .

     توی پیچ و خمهای زندگی خیلی از جوانها سر در گم می مانند و به اعتقاداتی که چندین و چند سال با آنها زندگی کرده اند دلسرد شده یا درست سر پیچ ، اشتباه می روند ، می دانید که اگر هم پیچ را اشتباه بروی باید سر از ترکستان در بیاوری و حالا کو تا دور برگردون !!  

   درست است که با گسترش وسایل ارتباطی و فراوانی مدعیان مشاوره ازدواج و تحصیل و . . . این اقلام در سبد کالای هر ایرانی یافت می شود ولی عالم ، عامل ، دل سوز مثل گوهر می ماند در این زمانه .  


نظرات  (۱۰)

سلام

جه بهانه و نعمت قوی بود جمعه صبح ها برای شما ولی کاش ما هم میتونستیم استفاده کنیم از این نعمت

به قول معروف (منم دلم میخواد)

پاسخ:
سلام 
ما هم دلمون می خواد ولی چه فایده . . . 
شکر نعمت نعمتت افزون کند         
کفر نعمت از کفت بیرون کند 
به همین سادگی . . . 
علی یارمون

چوبی که سر خشکی باران خوردم

میوه که نشد، کال شدم پژمردم

پرچم که زمین خورد ...نگاهش کردی!

تو ساده گذشتی...ولی من...مردم...

پاسخ:
سلام 
ما که نفهمیدیم چی شد !!!
قدمون کوتاهه دیگه !! اون بالاها رو نمی بینیم . 
ممنون 
علی یارمون

سلام، خدا قوت 
ماهی تا در آب است قدر آن را نمیداند و آب آب میکند
و من مدت هاست با تنفس مصنوعی هیئت زنده مانده ام
خوب بود  جمعه صبح ها، چون به من ثابت میکرد کمی از آدمیتم برای چربیدن عقلم در  رسیدن زورش به تنم باقی مانده است.
دلم برای این تمرین  تنگ شده است، برای تمرین وادار کردن خودم به گوش دادن و دقت کردن برای فهمیدن مجلس و بعد  پیدا کردن مصداق های رهنمود ها در خودم و زندگی ام از این جمعه تا جمعه بعد از آنچه -مثلا- فهم کرده ام.
دلم تنگ شده است....
پاسخ:
سلام رهگذر !
خدا عزت ، حالا چرا تنفس مصنوعی !!
دلم تنگ شده است . . . . 
ممنون که نگاهتون رو هدیه ام کردید . 
علی یارمون
  • حمید صحراپور
  • یادش بخیر بچه ها چقدر مو داشتن...
    پاسخ:
    سلام 
    تنها فرقی که الان با اون موقع داشته توی زلف آقایون بوده !!
    ممنونتونم 
  • حمید صحراپور
  • سلام
    ی روز رفتم دیدم اکبر آقا تنها نشسته و گوش میده. منم فقط به اصل موضوع یعنی صبحانه رسیدم
    هی...
    پاسخ:
    سلام 
    باز به اصل موضوع رسیدی !
    ممنونتونم.
    وقت کردی وبت رو به روز کن ، چشم انتظاریم . 
    علی یارمون
  • محمد تقی عسکری
  • سلام علی جون

    توفیق بود و گاهی از این مجلس استفاده کردم

    یادش بخیر

    التماس دعا

    پاسخ:
    سلام 
    خدا بر توفیقاتتون بیافزاید . 
    علی یارمون
  • یار هفتاد و سوم
  • سلام.

    چه زیبا...

    پاسخ:
    سلام 
    ممنون که با نگاهتون سرافرازمون کردید 
    علی یارمون
  • محمد جمشیدی
  • یادش بخیر ... 
    جمعه صبح ها : مجلسی سراسر درس و احترام و نشاط .
    بی حرف و حدیث و حاشیه . بی توقع . پربار در عین سادگی .
    میزبانی صبور و سخی و دوست داشتنی . 
    یادش بخیر ... 


    پاسخ:
    سلام 
    عجب داستانی بود فروش ماشین جنابعالی و . . . 
    یادش بخیر 
    ممنون که سرزدی
  • ناصرشریفیان
  • باعرض سلام،ادب وهمواره احترام

    افتخارتمدن هاعلاوه برآن چه درحال به نظرمی رسندبه عقبه وذخایری است که پیشینیان آن هابرایشان به ارث نهاده اند.

    همواه این وارثان، به چنین میراثی می بالندومی نازند.

    وارثان تمدن ها به پشتوانه عقبه هاشان می بینی محکم ترراه می

    روند،دورتررامی بینندوبهترمی اندیشند.

    موتورومحرک آدم ها همین عقبه هایی است که اینان راماندگارتاریخ می

    کند.واین پیشینه وعقبه راثروتی می دانندکه حراست ازآن راعامل

    حضورودوام وبقای خودمی بینند.

    راهی که شماوامثال شما- اکبرعزیزم - برگزیده ایدهمین راه است.

     نوشتن خاطره

    نوشتن خاطره،ثبت رخدادهاوضبط واقع حیات آدم ها وشدن ها وناشدن

    های ان هاست.

    ثبت خاطره،کارمردان بلندهمتی است که باثبت وضبط چنین ثروتی خود

    خالقان حال وآینده خودمی شوند.

    حتی بعدازمرگشان اینان که مردمانشان جرعه جرعه،یاذره ذره ازخوان

    نعمت هاشان بنوشندوتناول کنندوبپوشندوبیاسایندهنوزسایه ساروهمراه

    آیندگان باقی می مانند.

    به سهم خودازشمابرادرم -یاشایدبهتراست بگویم فرزندم-ممنونم که

    تووامثال تو-اکبرعزیز -کمرهمت بسته اید تاثبت خاطره نمایید.

    شمامهندسین امروزی دیروزها وفرداهایید.جامعه شناسان بدون مدرکید

    که جامعه شناسان مدرک گرابه رونوشت ازدکترین شماراهبردآینده می

    نگارندومی نویسندوخواهند نوشت.

    یقین بدانیدکه خدانیزچون شمایان رارهنمون خواهدبودوهست.

    الذین جاهدوافینالنهدینهم سبلناوان الله لمع المحسنین
                                             قرآن کریم/آیه 69سوره مبارکه عنکبوت
    ترجمه:آنان که درراه ماتلاش می کنند،ماخودراه هایمان رابدانها نشان  

    خواهیم دادوبه درستی که خدابانیکوکاران است.

    فلمتان همواره نورانی

    باتقدیم افشاهمیشه سلام واحترام ودعا

                                        دوستدارشماناصرشریفیان
    پاسخ:
    سلام و ادب و همواره احترام.
    باعث افتخار که اوقات شریفتان را صرف سیاهه های چلچله می نمایید . 
    همین که ما را می بینید باعث انگیزش است تا چه برسد به تعاریفی که در قد و قواره من و امثال من نیست .
    انشاءالله خداوند کریم با نور محبت آل الله همه ما را هدایت فرماید . 
    علی یارمون 
  • علی اکبر قلیچ خانی
  • آدمهای عکس اول خیلی عوض شده اند خیلی هاشان مجرد بودند که بغیر از حمید الان همه متاهلند و خیلی هاشان بچه بغل. خیلی هم خاطرات غیر از جمعه صبح ها دارند ولی جنس خاطرات جمعه صبح ها برایشان چیز دیگری است.

    در آن زمان پیش می آمد  جمعه هایی را که با زور از خواب پا می شدم ، الان همه اش را تخت در خوابم . حالا برای من یک دقیقه اون زور پاشدن ها بیش از یک عمر خوابیدن می ارزد. توفیقی بود که زمانی به ما رو کرد. از شیخ بسیار ممنونم . او نه برای تو که برای همه مان خیلی راهشگایی کرد. از او خیلی چیزها را در عمل یاد گرفتم .زعمل مرد بر آید.

    دریایی که به وقتش حال چند سنگریزه را  طوری بپرسد که خودشان را غرق در دریا ببینند  نگفته معلوم است به آبهای آزاد  متصل است که اینقدر مواج است. این ها  کار هر دریایی نیست.

    چای خوردیم پنیر خوردیم نان بربری و سنگک هم باهاش، گفتیم و خندیدیم و گریه کردیم  و به نظاره یک مرد نشستیم تا کمی بزرگ شویم. کاش دوباره راه بیفتد

    پاسخ:
    کاش . . . 

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی