یک ملاحظه ، یک پیشنهاد
امروز صبح که چندین کیلو کاغذ وارداتی بیت المال با ارز 3000 تومانی را آوردند . مثل همه صبح ، لیوانم را برداشتم و از چای دارچینی دست پخت پیرمرد باصفای آبدارخانه ، بعد از کلی خوش و بش پر کردم ، تا شاید خواب از کله ام بپرد .
روزنامه ایران را برداشتم و به صفحه اول آن چشم دوختم و هورتی نثار چای دارچینی ام کردم . عجب دستپختی دارد این حاجی قربانی ما !!
به به ! مثل اینکه بغیر از حاجی قربانی آبدارخانه ، دست طلاهای دیگری هم تو این مملکت نون می خورند ، تیتر یک روزنامه ایران ، روزنامه رسمی دولت جمهوری اسلامی ایران توجهم را جلب کرد ، «جشن انقلاب امید » خیلی جالب بود ، به همین راحتی از اسلامِ انقلاب فاکتور گرفته بودند . آنهم روز 21 بهمن ماه ، یکروز مانده به پیروزی انقلاب اسلامی ایران ، آخرین روز کاری قبل از تعطیلی 22 بهمن !!
اگر کمی تو جریان جراید باشید و از روزنامه نگاری و شغل سخت و زیان آور خبرنگاری اطلاعات داشته باشید می دانید که تیتر یک روزنامه ها و جراید ، پیشانی کارشان هست . شاید که نه !! حتما برای کلمه به کلمه اش وقت صرف شده تا بیشترین تاثیرگذاری را داشته باشد .
وظیفه تیتر یک روزنامه این است که در عین رعایت سیاستها و دستورکارهای مدیران مسئول روزنامه ، در چند کلمه ، بازدید کننده از انبوه روزنامه های جلوی دکه روزنامه فروش را ترغیب کند تا پول بی زبان را بدهد و خبرها را با عینک ما سیاستگذاران جریده بخواند .
بیچاره حاجی قربانی های روزنامه ایران ، با هر دولتی سرکار می آیند و پس از 4 یا شاید هم 8 سال باید بروند دنبال کار جدید . راستش برای من یک جور توهین است که تنها روزنامه ای که نام وطنم را یدک می کشد هر چند سال یکبار غش می کند به یک سمتی .
گاهی غش می کنه سمت چپ و گاهی می افته تو آغوش راست .
کاش اسم روزنامه ایران را عوض کنند ، مثلا بگذارند «صدای دولت» ، «مجریه نامه» یا هر اسم دیگری . . . ، اصلا چه اشکالی داره هر دولتی که می آید سرکار ، دوستان را جمع کند و روزنامه ای تاسیس کند و جماعت را بگذارد سرکار به مدت 4 یا 8 سال و پس از آن تعطیل . دولت بعدی هم همین کار را بکند .
بیچاره ایران و سیاسی بازی خدمتگذاران !!
سلام
انقدر از این چیزهای بزرگ وجود دارد که آدم میمونه چه کنه!!!!؟