بن بست کوچه اول (7)
با سلام خدمت تمامی عزیزانی که اندک وقتی را به سیاهه های حقیر اختصاص می دهند و یا به صورت جدی مطالب را دنبال می فرمایند .
بسیاری از دوستان و خوانندگان به طرق مختلف ، حضوری ، کامنت عیان ، پیام پنهان و . . . حقیر را مورد عنایت قرار می دهند که جا دارد از اظهار لطف ایشان خاضعانه تشکر نمایم .
نکاتی به ذهنم رسید که شایسته است تا با شما خوبان درمیان بگذارم ، نوشتن خاطراتم به چندین و چند دلیل اتفاق افتاد.
در مخزن خاطراتمان بسیاری از جمله های مشترک وجود دارد که هر کداممان به فرآخور ظرفیتهای وجودی خویش و از منظر خود به آن نگریسته ایم و من نیز هم .
فکر می کنم در میان گذاشتن نظرات متعدد ، به وسعت دید فرد کمک می کند و در عین حال رشته های دوستیمان را محکم ترگذشته می کند . همراه شدن ، همسو شدن و . . .
عمده دلیل بعد:
خیلی وقت ها خیلی آدمها و اتفاقات در زندگی ، مسیرها را تغییر می دهند و شاید به هزار و یک دلیل فرصتی برای بازگشت و تشکر نباشد ، این مقال عرصه ای است برای تشکر از ایشان ، به هر عنوان و مرامی که لطفی در حق بنده سراپا تقصیر کرده اند خالصانه و خاضعانه دستشان را می بوسم .
دوستانم ! در احادیث و روایات متعدد آمده است که تاریخ تکرار پذیر است ، فرصتها از دست می روند و عبرت گیرنده ها اندک . بیاییم از گذشتگانمان و از تاریخ عبرت بگیریم . نکند در چاله ای که سالهاست پدرانمان را سر و دست می شکاند ما نیز گرفتار شویم !
برعکس نصیحت شنیدن ، اصلا از نصیحت کردن خوشم نمی آید و بنا دارم حرفهایم را در لفافه های قصه ها ، حکایتها ، خاطرات و . . . بگویم ، حال هر کس هرچقدر در حال و هوای ما است ، نوش جانش .
شایان ذکر است که اگر در سیر اتفاقات ، اسامی اشخاص و افراد را نیز حذف نماییم ،باز هم خیلی از رخدادها شیرین و خواندنی و عبرت آموز است ، ولی باید اذعان کرد که مطالب برای دوستانی که ذهنیتی از اشخاص دارند جذابتر خواهد بود .
در بیشتر اوقات خواندن نظرات شما عزیزان بازدید کننده کمک بسزایی در تاثیرگذاری بیشتر مطلب بر خواننده های دیگر دارد ، پس مضایقه نفرمائید .
در هر صورت از تمامی اظهار نظر کنندگان محترم سپاسگزارم ، باز هم از تصدیع به عمل آمده عذر خواهی می نمایم .
بریم سر اصل مطلب ، از زمانی که ما رو هم حساب کردند و توی جلسات هیئت دعوت شدیم ، سعی ام بر حضور موثر و همیشگی توی جلسات بوده ، اعتقادم این است که برای اینکه یک مجموعه به قله های تکامل و بلوغ خودش برسه باید سختی هایی رو تحمل کنه ، هیئت ما هم مثل همه مجموعه ها پر است از مشکلات و کمی ها و کاستی ها . البته که با کنار نشستن و . . . چیزی تغییر نخواهد کرد ، تغییر ، زمانی حاصل خواهد شد که تک تک آحاد جامعه کوچکمان خواهان تغییر باشند . خداوند متعال می فرمایند : « ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم » (سوره مبارکه رعد 11) خداوند برای قومی تغییر ایجاد نمی کند تا اینکه خودشان باعث تغییر شوند. پس نباید منتظر بنشینیم تا همه چیز خود به خود درست شود ، باید تلاش کرد ، جنگید و سختی ها را تحمل کرد .
جلسات هیئت هم برای خودش داستانی داشت ، یادم هست یکی از خاطره انگیز ترین دوره جلسات ، زمانی بود که آقا مجتبی جلسه را در منزل خودشان برگزار می کردند ، طرفهای سی متری جی ، هر هفته ای که جلسه برگزار می شد زحمت املتی می کشید و بچه ها هم زحمت املت رو با پیاز می کشیدند . اون زمانها چه مباحثی مطرح می شد و چگونه بازخوردی داشت ، و حالا چطور است ؟ آدمها خیلی فرق کرده اند ولی خیلی اخلاقها توی خون آدمهاست ، لایتغیره .
جلسات هیئت به شدت تک محوره تر بود و حضور خیلی از ما ها تنها برای خالی نبودن عریضه بوده است . البته ما از منتقدین پر و پا قرص بودیم و هستیم ، اهل اصلاحات !! . . . .فکر نکنید که در فکر براندازی بودیم ها ، نه !!! (ببخشید یه کم سیاسی شد – تبری می جویم)
-----
پیر شدیم رفت ها ! نه ! ولی خوب پیر شدیم . الحمد لله .
زحمت کشیدن تو هیئت رو دوست دارم ، دغدغه داشتن برای هیئت رو دوست دارم ، توی هیئت امام حسین علیه السلام اصل بر نوکری است . نوکر حضرت فقط به فکر برگزاری آبرومندانه میهمانی مولاشه و به چیز دیگه ای فکر نمی کنه ، شأن و شئونی برای خودش قائل نیست و فقط چشمش به اربابشه ، مجلس ارباب باید به بهترین وجه برگزار بشه ، منظم ، مرتب ، محترم و . . . حالا تو کفش جفت کنی ، اعلامیه زنی ، بلندگو کول کنی یا مداح و واعظ و میوندار باشی ، اگه از روی اخلاص باشه خریدار داری و بردی ، اگه خودی برای خودت قائل شدی باختی . . .
در این چند ساله که جسته و گریخته توی هیئت محبان بودم و نبودم به خیلی از مجالس مختلف گذر انداختم ، از مجالس حاج منصور گرفته تا نریمان پناهی و سعید حدادیان و حسن خلج و هلالی و . . . از محلیها هم قریب به اتفاق هیئات رو رفته ام و حتی با بعضی از دست اندرکاران دمخور بوده ام ، سالیان قبل (شاید حدود سال 82 ) مجلسی در منزل آشیخ مرتضی بابایی برگذار می شد که خیلی باصفا بود ، ما اسمش رو گذاشته بودیم « آبگوشت کبیره »
گویا شیخ مرتضی نذری داشته و برآورده شده و در منزل خودشان 40 مجلس قرائت زیارت شریف جامعه کبیره داشتند ، حاج موسایی بود از مداحان آذری زبان که دعا را قرائت می کرد ، در قید و بندهای مداحان الان نبودند ، هر مستمعی که می خواست می توانست بخواند ، روضه نمکی آخر مجلس می خواندند و سفره های احسان پهن می شد .
حاج موسی بعضی اوقات روضه به زبان اصلی (آذری) می خواند ولی ما هم به روضه ایشون بارونی می شدیم و کلی استخوان سبک می کردیم .
غرض این بود که هیئت محبان به لطف حضرت و اخلاص دست اندرکاران تاکنون پابرجاست و اگر کلاه انصاف را قاضی کنیم ، از معدود مجالسی است که قاطی خیلی موضوعات نشد (امیدوارم باز هم ثابت قدم بماند ) ، مستمعین خوش مشربی دارد و از نظر فکری و نظری از خیلی مجالس سر و گردنی بالاتر است .
ولی جای کار زیاد است و اگر طالب ، باید دست بجنباند ، درجا زدن فقط برای سربازی خوبه ، نه برای سرداری !!