چلچله

اینجا نه جای ماندن که گاه رفتن است . . .

چلچله

اینجا نه جای ماندن که گاه رفتن است . . .

چلچله

a.chelcheleh@chmail.ir وبلاگ چلچله

طبقه بندی موضوعی
پربیننده ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر

بن بست کوچه اول (3)

پنجشنبه, ۱۲ دی ۱۳۹۲، ۱۲:۰۵ ب.ظ

   سالهای 76 و 77 برای طیف بچه های ما سالهای طلایی بود . بیشتر اوقاتمون سرمون تو بحث و کتاب و این جور چیزها بود . روزی بر ما نمی گذشت مگر آنکه کتابی ، مجلسی و بحثی نداشته باشیم ، مربی های اون دوره آقا مجید . ا و آقا محسن . ر بودند و آقای باقرزاده که از هم دانشگاهیهای آقا محسن بود خیلی هوای ما رو داشت . عزیزانی که بی شک تاثیرات شگفتی در پی ریزی بنیانهای فکری من و خیلی از رفقای من داشتند . بگذریم که الان کمتر توفیق دیدارشون نصیبمون می شه ، ولی ما هنوز هم به چشم آقا مربی بهشون نگاه می کنیم . خدا حفظشون کنه .

     واقعا برکت وجود بعضی از این آقایون که اسم بردم هنوز هم تو زندگی من و امثال من موج می زنه . این دوستان بعضاً تو خاطراتم برگه های زرینی رو نقش زده اند . مطلب "العبد" که درمورد آیت الله بهجت تو وبلاگ چلچله هست نمونه ای از زربرگهای زندگی شخص حقیر است که از نظر گذشت .

     یادمه با اصغر باقرزاده که مرامی علمایی داشت و به شدت مجذوب بزرگان از جمله آقای بهجت بود رفتیم قم و ایشون دستمون رو گرفت و برد مسجد فاطمه زهرا سلام الله علیها و دیدار و دست بوسی آقای بهجت نصیبمون شد که شرحش تو اون مطلب آورده شده است .

    سخنرانان هیئت دانش آموزی آقایان اخلاقی و باقرزاده بودند . هنوز که هنوزه یادداشتهای اون سالها رو تو سررسیدهای قدیمیم با افتخار حفظ کردم . مجالسمون سخنران محور بود و بعضاً خود این عزیزان روضه کوچکی می خوندند و اشکی می گرفتند و یا الله می دادند . اغلب اوقات هیئت خونه ج. اسدی بود . انقدر خونشون رفته بودیم که جاهای میخ و . . . رو از بر بودیم . هنوز که هنوزه وقتی از کوچه شهید عباس پالیزگیر رد می شم یاد اون روزها می افتم و آهی حواله درختهای جلوی اون خونه می کنم (البته به علت ساخت و ساز ، آثاری از اون خونه نمونده)

     یک شب که باز هم خونه ج.اسدی هیئت داشتیم بعد از کلی مشورت و همفکری تصمیم بر این شد که از مراسم هیئت نوار کاستی ضبط کنیم که مثلا یادگاری تهیه کرده باشیم و بمونه برای بعدها .

   تنها تکنولوژی که در دسترس بود یک ضبط دو بانده وسط طاقچه اتاق بود . یک نفرهم مسئولیت تهیه نوار و فشار دادن دکمه رکورد رو پذیرفت . اون شب بعد از جلسه قرآن و چند کلام سخنرانی ، همینکه چراغها خاموش شد فرد مامور از وسط جمع ، برپایی می ده و به سمت ضبط مادر مرده یورش میبره که به وظیفه خطیرش عمل کنه ! البته موفق هم می شه ، اما فقط برای چند ثانیه ، چون حسین محبی مداح هیئت می زنه تو پرمون که بابا برید دنبال همون بن بست کوچه اول و دنبال این چیزها نباشید . و البته که حق می گفت .

    برنامه های هیئت خونه بچه ها می چرخید ، از برنامه هایی که بی شک به یادگار در ذهن بچه های اون هیئت مانده ، مجلسی بود که در خانه مهدی رضانژاد برگزار شد ، آقا محسن رحیمی که اون زمونها مسئولمون بود و تا آب حوض کشی ، همه کار برای ما و هیئتمون می کرد ، مشغول مناجات خانی بود و ته اتاق به کمدی تکیه زده بود . با نوای جانسوزی نغمه سر می داد که خدایا به ما نظری کن و توجهی و رزقی که یکهو صدایی اومد .

    گویا مستجاب الدعوه ای میان ما بود و دست دعایی بالا برده بود و نفس حقی زده بود .

    دیدیم گلدون تزئینی بالای کمد ، وسط اتاق پخشه و آقا محسن هم کپ کرده که این رزق اگه تو سرش خورده بود چه اتفاقی می افتاد . بگذریم که چند تا از بچه ها تکه های گلدون رو تبرکی برای شفا بردند .

     سال 77 بود که حاج آقا شریفیان به مجموعه بزرگترهای هیئت بزرگترها (منظور هیئت محبان فاطمه الزهرا سلام الله علیها است) اضافه شدند و به عنوان سخنران چند صباحی هم به هیئت دانش آموزی می امدند به سند سررسیدهای نوجوانیم تا آخرهای سال 77  مطالب از صحبتهای حاجی شریفیان نقش بسته است .  

 صاحب وبلاگ تحفه دل http://nassersharifian.blogfa.com/

    آخرهای سال 77 بود که با عوض شدن تیم کاری مربی های دانش آموزی ، فضای هیئت مون هم عوض شد . آقایان اخلاقی و رحیمی با جماعت ما خداحافظی کردند و خدابیامرز ابراهیم یادگاری مربی ما شد .نقش اول دو شماره بعدی بن بست کوچه اول شخص مرحوم محمد ابراهیم  یادگاری است و بس . 

    حتما بخوانیدش .  

نظرات  (۹)

سلام
خسته نباشی
کسایی رو که شما اسم بردید نمی شناسم ولی امیدوارم تمامی این مربیان عزیز همیشه سلامت و موفق باشند حتی شما دوست عزیز...!
از اینکه خاطرات خودتون و دوستانتون رو یادآور میشید خوشحال میشم
زندگی تان بی حاشیه و مسیرتان هموار...
پاسخ:
سلام 
امتحانها تموم شد ؟ کماکان منتظریم ها !!
عل یارمون

زحمت هیچوقت گم نمیشه.بچه هاتو هیات وبسیج خیلی زحمت میکشیدند و میکشند خدا اجرشون بده اما ابراهیم یه چیز دیگه بود خاطرات اون دوران خلوصم رو دوست دارم خالص بودیم برای خدا اما ابراهیم یه چیز دیگه بود از مسجدی بودن لذت میبردیم با رفقا داداش بودیم کار کردن رو دوست داشتیم  خدارو هم دوست داشتیم ...خیلی خوبه از قدیم میگید چراغ اینده میشه ...خاطرات زیادی با هم داشتیم دچار یاس فلسفی میشدیم ولی هیچگاه متوقف نمیشدیم  .......یاعلی
پاسخ:
سلام داداش 
منور ، مشعوف ، مفتون .
این بازیکن چه کار می کنه . 
مسلم جون از خوشحالی دیدن پیامت تو پوستم جا نمی شم . 
ممنون که سر زدی ، منتظر نظراتت ، نوشته هات و خودت هستم . 
به خیلی از دوستان هم گفته ام ، قلم مسلم رو خیلی دوست می دارم .
اگه بشه که . . . 
بازهم سر بزن
علی یارمون 


  • محمد حسین
  • سلام پس این لینک ما چی شد ./..
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    چرا مسئولین پاسخگو نیستند؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    پاسخ:
    واقعا چرا مسئولین پاسخگو نیستند !!!
  • احمد اسلامی
  • سلام چلچله ...

    بودنمو مدینم؛ مدیون لطف حضرت، لطفی که از انفوان خردسالی تا کنون شامل حالم هست و غافلم، الطافی که در کودکی تحت عنوان زیارت عاشورا و در نوجوانی هیئت نوجوانان و در بزرگسالی هیئت محبان برای فراهم نمودند.
    همواره شرمنده حضرات هستم و از بودنم هم استغفار میکنم، چون عمریه که سر این سفره مهمانمو .... بگذریم.
    هیئت نوجوانان ما هم با افرادی بود که خیلی زحمات می کشیدند و اگرچه الان اسمشان نیست ولی رسمشان همچنان جاریست. افرادی مثل حسین محبی ، علی صحراپور ، اصغر باقرزاده و خیلی دیگه از بزرگان که خدا بهترینهارو برای همشون رقم بزنه.
    خدا خیرت بده چلچله که مهاجرتهات گاهی باعث شعف اطرافیان هم میشه.
    یا علی
    پاسخ:
    سلام 
    امیدوارم در حالی که اسمی از گذشتگان نیست حداقل میراث دار رسمشان باشیم . 
    خوشحالم که خوشحالی . مشعوفم که مشعوفی .  
    علی یارمون  
  • بنده خدا
  • سلام خیلی مطالبتون خوب بود استفاده کردم. من هم رامندی هستم . تو کرج زندگی میکنم. اما این بنده خداکاظم رامندی رونشناختم .خواستید به ماهم سربزنید. تشکر
    پاسخ:
    سلام 
    به جرات می گویم که ما هم که او را می شناختیم ، نشناختیمش !!
    مطالبتان را خواندم .
    انما الحیات عقیده و جهاد 
     مستدام باشید .
    ممنون که سرزدید.
     علی یارمون 

  • علی اکبر قلیچ خانی
  • سلام عکسی که گذاشتی مربوط به عید غدبر هیئت بزرگسالان تو خونه قدیمی ماست  یادش بخیر
    پاسخ:
    سلام 
    یادم نیست مال چه زمانی بوده ؟ ولی از تعداد و چینش آدمها و سخنران اینطور تصور کردم که . . .
    ممنون از همه چیز
    علی یارمون  
  • عباس مسیحا
  • سلام
    خوب بود
    البته ما که خیلی کسی رو نمی شناسیم!
    پاسخ:
    سلام 
    ممنون که سر زدی و تذکر دادی . 
    حتما یکی از ایرادهای «بن بست کوچه اول» همینه . اسامی ، جریانات را شیرین تر می کند ،ولی آیا بدون اسامی حکایت شیرین است ؟ 
    ممنون که راهنمایی کنید . 
    علی یارمون
  • محمد جمشیدی
  • سلام بر چلچله عزیز
    درباره مربی های الان نظری ندارم . چون نمی شناسمشان . 
    و اما .... 
    مربی های سالیان نوجوانی و جوانی ما ...
    انصافا کامل بودند . نمونه یک الگوی خوب . 
    هر جا هستند خداوند سلامتشان بدارد . 
    ان شاء الله

    علی آقا .. درود بر شما . 
    پاسخ:
    سلام 
    ممنون که سر می زنی به ما .
    مسیر ، مسیر حقی است و جماعت حقیقت جو در آن گام می زنند . 
    خدا به همشون عاقبت به خیری نصیب کنه . 
    علی یارمون 

    سلام
    شما هم لینک شدید.
    پاسخ:
    سلام حواری !
    ممنون .
    سرافرازمون کردید . 
    علی یارمون

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی