خوش نویس
فاخلع نعلیک , انک بالواد المقدس طوی
کفشهایت را ازپاهایت درآور ، اینجا عرصه مقدسی است ، هر کسی را توان گام نهادن در این مسیر نیست ، مظاهر دنیا را در هم بپیچ و اول سفر ، به پای سرمشق خوبیها بیفت .
ادب کن و همچون سرخط ابتدای خلقت ، پیچ و خمهای زندگیت را مشق کن .
آنقدر بنویس و اشتباه کن و باز بنویس و دوباره بنویس تا خط ات همسان خط ابتدای خلقت شود .
ادب کن ، کفشهایت را درآور، با پای خالی از تعلقات بیا ، نباید هیچ رنگی بیاوری ، رنگها از ما ، خطها از ما ، تو فقط خودت بیا .
*****************
مشق اول را که بی غلط نگاشت ، گره زد هرچه دنیا و مظاهرش را به هم .
هر آنچه بود را بر گرده انداخت و ادب کرد
حال . . .
إرفَع رأسَک
سرت را بالا بیاور ، از قلم خوردگی صفحات ات خجلت زده نباش ، برگه سپید دیگری بردار و به سرمشق نگاه کن .
خوب نظاره کن ، تو باید هر خط ات را همچو او قلم بزنی .
قلمت را به مثابه شمشیرت به دست بگیر و رهسپار شو در میدان .
مسیر پرخطری در پیش داری ، حروف پر پیچ و تابی را باید مشق کنی ، کش و قوس ها ، کشیدگی و کوتاهی ، فراز و فرود ، شکستگی و کوفتگی ، زخم و جراحت را .
(عین) را و (شین) را و (قاف ) را
(حا) و (سین) و (یا) و (نون) را
(کاف) ، (را) ، (با) ، و (لام ) و (الف)
مشق کن پیچ و تاب دنیا را و چشم بدوز به سرمشق ات .
می بایست همچون او بنویسی ،
اکنون همانند نامت می شوی :
حُر می شوی حُر . . .
(کاف) ، (را) ، (با) ، و (لام ) و (را)
در صورتی که درستش اینه
کاف را با لام و الف را