بن بست کوچه اول (6)
اون سالها تازه کلاس مداحی حاج منصور (معروف به کلاس مداحی حسین جان ) راه افتاده بود و جمعه صبحها به همراه یکی ، دو تا از بچه ها می رفتیم مسجد ارک . صنف لباس فروشها و . . . و از کلاسها استفاده می کردیم ، زیاد تو فضای مداحی نبودم ، آموختن فن خوانندگی و بهره های معرفتی کلاسها من رو علاقمند به شرکت در کلاسها می کرد .
آذر ماه 80 بود که من و امید حکیم زاده و حسین مقصودی رفتیم خدمت زیر پرچم . 2 ماه توی یزد دوره آموزشی را گذراندیم ، دوران خوبی بود ، شبهای جمعه که بچه ها توی تهرون هیئت داشتند ما هم زیر میله پرچم میدون صبحگاه پادگان جمع می شدیم و سلامی به حضرت می دادیم و حسین که توی یزد فامیل داشت میوه می آورد و از خودمون پذیرایی می کردیم . از بد حادثه یکی از بچه های شهرک ولی عصر که تو کلاس مداحی می اومد ما رو اونجا دید و خلاصه شدیم مداح گروهان حضرت مسلم علیه السلام .
گروهان ما بچه های خیلی خوبی داشت و بیشترشون بچه هیئتی و اینکاره ، مکتب خوبی بود برای خودش ، از 7 شب هفته 4 شب برنامه داشتیم ، شب جمعه ها که هیئت داشتیم و زیارت عاشورا می خوندیم ، شب چهارشنبه ها سوره واقعه می خوندیم ، یک شب هم که تو خاطرم نیست چه شبی بود مناجات مسجد کوفه حضرت امیر رو می خوندیم و خلاصه بساطی بود برای خودش . ما هم که شده بودیم حاج منصور آسایشگاه ، نه اینکه همه تازه از خونه کنده شده بودن و دلشون تنگ مامان هاشون بود ، تا سلامی می دادم هق هق گریه همه در میومد و ما به خودمون می گرفتیم که بابا عجب مداح اهل دلی بودیم و خودمون نمی دونستیم ها . حاج علی منصورینا !!!
گروهان ما توی اون دوره آموزشی گروهان نمونه شد و مورد تشویق قرار گرفت .
محرم سال 80 بود که به همراه اکبر (مرد غبار آلوده) و مصطفی نشریه محرمنامه رو زدیم که برای خودش حکایتها داره که به شرط حیات ، بنا دارم از نشریاتی که تاکنون در مجموعه کار شده مطلبی بنویسم . ده شب هیئت و ده شماره نشریه ، بعضی شبها نشریه داغ داغ می رسید دست بچه های هیئت ، زیرش خورده بود واحد فرهنگی هیئت محبان فاطمه الزهرا سلام الله علیها .
مسابقه ای هم از همون مطالب داخل نشریه طرح کردیم و جایزه اش شد سفر مشهد مقدس با کاروان هیئت .
از اولین کارهای مشترک من و اکبر بود . هنوز هم که هنوزه هر ده شماره محرمنامه رو دارم و بهش عشق می ورزم و هر از چندگاهی تورقی و مرور خاطراتی .
یادمه برای کارهای تحقیقاتی و در برهه ای معرفتی خودم به شدت دنبال کتاب بودم و کتابخونه اکبر هم منبع خوبی برای من ، بگذریم که هر کدام از کتابهای موجود در کتابخونه اکبر آقا ضمیمه شفاهی هم داشت و اون ضمیمه حرفهای اکبر بود در رابطه با کتاب ، نویسنده ، موضوع کتاب و . . .
شبی که قرار بود فرداش برم برای خدمت سربازی ، قریب یک کارتن پر ، از کتابهای اکبر رو تحویلش دادم ، بنده خدا واعجبایی گفت و کلی من رو دعا کرد ، بنده خدا فکر کرده بود راهزنی به کتابخونه اش زده و کلی از کتابهاش رو برده !
البته اینجا جای گفتنش هست که این سنت خوب رو از ابراهیم به یادگار دارم ، چطور ؟ عرض می کنم .
شبی از شبهای دانش آموز بودنمون مسئله ای پیش آمد و مثل همیشه برای مشورت درب خانه ابراهیم یادگاری (بگذارید راحت باشم ) آی یادگاری رفتم ، بحث مفصلی شد و در آخر آی یادگاری گفت : علی چند دقیقه باش تا چیزی برایت بیاورم ، منتظر ماندم و پس از چند دقیقه آی یادگاری آمد ، یک کیسه مشمایی و کتاب حلزونهای خانه به دوش توی دستش بود ، کتاب را در تکمیل مباحث به دستم داد و کیسه مشمایی را با توضیحی اینگونه برایم باز کرد.
علی من هر از چند گاهی بر حسب عادت در حین حرف زدن و گعده گرفتن ، تسبیحی از بچه ها می گیرم تا دوری بزنم و از روی بی حواسی در جیبم می گذارم و . . . چند روز پیش همه تسبیحها رو گذاشتم توی این کیسه مشمایی تا به صاحبانش برسانم ! یک کیسه مشمایی تسبیح رنگ و وارنگ که از توی کیسه چند تا از تسبیحهای گمشده من هم خودنمایی می کرد که برداشتم .
از آن روز به بعد هر از چند گاهی لوازمم را جابجا می کنم و اقلامی که به امانت از رفقا گرفته ام را به صاحبانش بر می گردانم . این اخلاق حسنه را از آی یادگاری دارم .
بگذریم اون سال نشریه هیئت خیلی گل کرد و خیلی از بچه ها مطالبش رو دنبال می کردند .
به سند سررسیدهای قدیمی نوشته خودم ، سال 80 سخنران هیئت آقای باقرزاده بود و من یکی از پا ثابتهای منبر ایشان ، از اون سال 80 به این طرف شاید همه کاری توی مجموعه هیئت انجام داده ام ، از تزئینات موالید گرفته که با مرحوم سعید صادقی و . . . انجام می دادیم ، تا پیگیر تدارکات غذا و اعلامیه هیئت زدن و . . . ، یک مدتی توی هیئت زیارت عاشورا می خوندم ، بعدش رسید به واقعه خواندن و الان هم با سعی و تلاش ، بلند صلوات می فرستم ، چند صباحی با محسن مظاهری و سید علی صادقی جزء برق کارهای هیئت بودم و اولین بار و آخرین بار توی کل عمرم جوشکاری رو برای پایه پرچمهای هیئت انجام دادم .
سلام
قدیم با امکانات کم چه میکردن
حالا.....