چلچله

اینجا نه جای ماندن که گاه رفتن است . . .

چلچله

اینجا نه جای ماندن که گاه رفتن است . . .

چلچله

a.chelcheleh@chmail.ir وبلاگ چلچله

طبقه بندی موضوعی
پربیننده ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر

سید عزیز

سه شنبه, ۲۸ آبان ۱۳۹۲، ۱۲:۲۴ ق.ظ

نمی دونم چرا هرچی می خواهم بنویسم یه خط و ربطی به مادرمون حضرت زهرا سلام الله علیها داره !

. . . سربند سرخ یازهرا سلام الله علیها

. . . حضور (حسین نعمتی)

و حالا . . .

********************************

شهادت مادرمون بود و به یمن دولت اسلامی تعطیل رسمی !!

    بگذریم که بهانه ای هست برای خلق الله که از تهرون بزنن بیرون و . . . ما که تو تهرون موندیم و مثل نصف بعلاوه 10 بعلاوه 422 ، پای سریالهای جذاب و محتوایی تلویزیون زانو زدیم .

مقرر شده بود ظهر روز شهادت دسته عزاداری مسجد حرکت کند و به تهرونیها و علی الخصوص مهرآبادیها تذکری که بابا . . .

صبح که از خواب بیدار شدم پیراهن مشکی ارباب رو از کمد بیرون کشیدم و گذاشتم جلوی چشمم تا که برای امروز تنم کنم و پرچمی باشم برای عزای مادر .

   راس ساعت موعود از خونه زدم بیرون ، با اینکه هنوز به ظهر خیلی راه داشتیم ولی از شدت گرما عرق از پیشونیم سرازیر بود . بعد از کلی معطلی حاج اکبر رمضانی شروع کرد به خوندن ، تو خودم بودم و از اشعار و صدای اکبر رمضانی لذت می بردم که سید عزیز وارد معرکه شد .

   درسته شیعیان حضرت همشون فرزندان حضرت زهرا سلام الله علیها و امیرالمومنین علیه السلام هستند ولی ما فقط یه طایفه سادات می گیم سید .

   پیرمرد ریز نقش و لاغر اندام مسجدمون، با اون محاسن جوگندمی و عمامه مشکی که سید همه ی ماست . عبا و قبا و عمامه و پای برهنه . . . عشق است .

    ما که از بد حادثه همیشه بن بست کوچه اول دسته عزاداری هستیم و نگاه خیلیها به ما هست که چیکار می کنیم . تو ظهر گرم تابستون به سید نگاه کردیم و کفشهامون رو به ودیعه گذاشتیم تو کفشداری مسجد .

   چند ده نفری شدیم که از رو دست سید نگاه کردیم و شدیم پابرهنه عزای حضرت .

   دم گرفتیم و شروع کردیم به حرکت . . .

   چند سالی هست که آفتاب تابستونهای تهرون بدجوری آتیشی شده ، سینه زنی و همراهی با نوحه خون هم به جای خودش . 

بگذریم . . . ، گذشتیم و رسیدیم به چهارراه اول . . .

    نور خورشید مستقیم می خورد به ملاجمون و گرمای آسفالت سیاه کف خیابون هم مزید بر علت شده ، مثل اینکه رفتی تو تنور نون بربری !  حواسم بیشتر از اینکه به طبل و مداح و سینه زنها باشه به سید بود ، خلاصه سنی گذرونده و شاید سختش باشه با پای برهنه تو این گرمای طاقت فرسا با ما جوونها همراهی کنه .

  بگذریم . . . ، گذشتیم و رسیدیم به چهارراه دوم . . .

   نمی دونم تا حالا شده از شدت گرما جاییتون درد بگیره ، اون روز کف پاهام از شدت گرما درد گرفته بود ، شاید هم درد کف پاهایم به علت آسیب دیدن پوست کف پا و وزنی بود که روش می افتاد ، دلیل علمی اش رو نمی دونم ، ولی با پوست و گوشت و استخوانهایم درد رو احساس می کردم .

   بچه هایی که دیگه طاقت نیاورده بودند تک و توک کفشهاشون رو گذاشته بودن زیر پاهاشون و همراهی میکردند .

  بگذریم . . . ، گذشتیم و رسیدیم به چهارراه سوم . . .

   این چهار راه از همه سخت تر بود ، خیابون منتهی به این چهارراه پهن بود و از یک طرف هم پارک بود و از سایه خونه ها خبری نبود . می مردیم برای چند متر سایه درختی ، تابلوی تبلیغاتی یا هرچیزی که سایه ای داشت ، سید با صلابت گام برمی داشت و خم به ابرو نمی آورد .

   ما که بن بست نشین کوچه اول هستیم از نگاه مردم هم که شده مجبور بودیم ثابت قدم بمونیم و به بهونه های مختلف خودمون رو به تکه سایه ای برسونیم و بر روی همون ایستادگی کنیم !

  بگذریم . . .  چهار را ه آخر که رسیدیم دیگه انگشت شمار بودن کسانی که اقتدا کرده بودند به سید و همون تعداد انگشت شمار  تا آخر پابرجا موندند . به قول اون بنده خدا «کثر الله امثالکم»  

   هیچ وقت ماشینهای پارک شده تو خیابون رو دوست نداشتم حالا چه برسه به متعلقات اونها ، ولی اون روز می دویدیم برای 30 سانت سایه ایجاد شده کنار ماشینها تا چند ثانیه ای تسکین بخش کف پاهامون باشه .

   به بهانه جمع کردن سیم باندها و هماهنگی چرخهای وسط کوچه به سید نگاهی می انداختم و قوت می گرفتم . صلابت و اقتدار رو با صبر و رضا توامان داشت . خیلی راه داریم تا به گرد پاهای سید برسیم . سید امام جماعتمون است و ما ماموم !!!

 بگذریم . . . 

-----------------------------------------------------------------------

پ ن : بن بست کوچه اول اسمی است که خودم روی کاری که بعضی اوقات تو هیئت انجام میدم گذاشتم . 

بن بست کوچه اول : عنوان مطلب بلندی است که شاید یکماهی هست درگیر نوشتنش هستم و به محض پایان یافتنش تو کوله چلچله می ذارم . 

بن بست کوچه اول : اگه جسارت به میونداران نباشه در لغتنامه خودم معنای میوندار رو میده . 

نظرات  (۱۷)

به نام زیبای دل ها خدا

باسلام وعرض ادب واحترام بی پایان

آن چنان قلم زیبای تومرادرگیرنمودومشتاق ،که پی گیرنامت نیستم

آشنای من قلم توست وهمتی که تورا به هدایت خالق منان به نوشتن ورقصانیدن قلم ترغیب می نماید.

قلم تونیز چون اکبرعزیزم مراشادمان ساخت وشاکررب کریم،امیدواثق به لطف خدای بزرگ دارم که همچنان قلمتان نورانی بماند

ارادتمند


پاسخ:
سلام و عرض ارادت ،
حاج آقا چوب کاری می فرمائید . 
چون نمی شناسی ام اینگونه فرض می کنید ، من روسیاه خود می دانم چه هستم . . . .
ممنون که اوقات شریفتون را هدرم کردید . 
بسیار مشتاق نظرات ارزشمندتان هستم . 
علی یارمون  

  • علی حیدری
  • خدااین سید ازمانگیره....
    خداقوت برادرعزیز
    پاسخ:
    سلام 
    همگی با هم دست به دعا برمی داریم !!!!!
    ممنونتم 

    علی یارمون
    سلام.
    چلچله .می گم آسیب رسوندن به بدن حرام نیست؟
    گرچه در اینکه این مورد شما مصداق اون بوده،مطمئن نیستم
    پاسخ:
    سلام 
    و عقل می گوید بمان و عشق می گوید برو . . . 

    ممنونم از نظرتون 

    علی یارمون
  • فاطمیون مهرآباد
  • سلام علی جان


    به قول معروف (دمت گرم)

    پاسخ:
    سلام 
    یاعلی 


    علی یارمون
    سلام  به همه
    سلام به همه شما هم محلی ها که مثل من به اینجا سر میزنید،شمایی که کلا شاید 50 نفر هم نباشید اما به شوخی یا جدی به فِرَقِ مختلف مسجدی ها،ارادتمندان به شیخ عزیز ، محبان سید عزیز و فلان نشینان و بهمان نشینان و .... تقسیم  شده اید .
    خدا کمکمون کنه که  خودمون رو درست قضاوت کنیم و ای کاش دیگران رو قضاوت نکنیم مگر صادقانه.
    مگر شیخ گرامی یا سید عزیز ما رو به دو چیز متفاوت هدایت میکنند؟
    من از هر دو بزرگوار تو این 7 سالی که پامنبریشون شدم جز دعوت به خوبی و عمل به سیره رسول الله و کمک به ما مخاطب برای آدم شدن چیزی نشنیدم.
    به نظرم مقایسه این دو بزرگوار مثل مقایسه گوش و چشم ، بی معنی و بی فایده است.
    فکر نمیکنید هرکسی که پشت سایه بزرگ یکی از این عزیزان ایستاده ، بیشتر از هر چیزی غرضش پنهان کردن خودش بوده؟
    خودمونیم با این همه وحدت و اتفاق نظر چرا امام زمان(عج)ظهور نمیکنه؟ 
    فکر کنم جان کلام چلچله ، وفا بود، ما به اخلاق و ادب کردن به عالم ،احترام گذاشتن به معلم چقدر وفاداریم؟
    امام زمانمون رو نمیگم.
    حق معلم ؟حق عالم ؟ حق پیر و . . . 

    پاسخ:
    سلام 
    حرف حق بی جوابه . . . 

    ما باید خیلی چیزها یاد بگیریم .
    و اولین چیز هم اونه که برامون مسلم بشه که باید یاد بگیریم ، نه آنکه خودمون رو مبرا از یادگیری و زانو زدن پیش علما بدونیم .

    ممنون از نگاهتون . 
    علی یارمون 
  • حمید صحراپور
  • سلام

    ی نگاهی به نظرات میندازی از علاقه به سید واقف میشی اما نمیدونم چرا بچه ها از وجود مبارکش استفاده نمیکنن(مثل خودم)

     

    پاسخ:
    سلام 
    ممنون که مهمونمون کردی با نظرت . 

    چه خوبه که من و امثال من از خودمون شروع کنیم و تکلیف بچه ها رو بگذاریم به گردن خودشون . 
    البته در صورتی که خودمون عامل شدیم اونوقت امر به معروف هم کنیم و متذکر بشیم . 

    در هر صورت ما رو سرافراز کردی . 
    علی یارمون   
  • یادواره شهدای مسجد
  • سلام با « مراسم نام گذاری !! » به روز و منتظر نظر شماییم . 
    پاسخ:
    سلام 
    در خدمتتون هستم . با افتخار 
    علی یارمون 
  • امید زکی زاده
  • سلام
    یادمه
    فکر کنم همون روز هم بود که زلزله خفیفی توی تهرون اومد...
    یادمه جواد آقای باقری رو که می سوخت از عمق وجود و می خوند!
    یادمه وقتی سایه یه درختی روی زمین بود ذوق مرگ می شدیم....
    اما بیشتر یاد این بیت افتادم.شاید آقا سید حسین نجفی می خواست اینو به ما یاد بده:
    آتش بگیر تا که بفهمی چه می کشم
    احساس سوختن به تماشا نمی شود...
    صلی الله علیک یا فاطمه الزهرا(س)...
    پاسخ:
    سلام 
    این دل لا مروت ما با زلزله خفیف کارش درست نمی شه . باید زیر و زبر بشه . 
    بدجور حالم گرفته است . 
    دعام  کنید

    علی یارمون 

    عرض ارادتی ...

    به مکتب الحسین که عشق عالم است و بندگان درگاهش و سید عزیز و شما و ...

    پاسخ:
    آقا مجید سلام 
    چلچله جماعت سر ماندن نداره ، باید رفت . . . 

    دعام کنید 
    علی یارمون
  • محمد جمشیدی
  • برای سید عزیز :
    از بس که مهر دوست به دل جا گرفته است
                        جایی برای کینهٔ دشمن نمانده است

      پاسخ:
      سلام 
      ممنون که ما رو مهمون نظرت کردی . 
      علی یارمون
      سلام آقا چلچله «البت که شاید به این هم ایرادی باشه ((آقا))» بگذریم...
      واقعیتش من زیر اون مطالب که درج و ثبت کردم چند خطی راجع به همون کنایه هایی که شما فرمودین نوشته بودم منتها پشیمون شدمو پاکشون کردم.
      فقط این یک جمله رو می نویسم که ان شاالله خدا به حق همین سید بزرگوار «که درکش برای من و امثال من امکان پذیر نیست» برا هممون حسن عاقبت رو رقم بزنه...

      پاسخ:
      سلام 
      به در گفتم تا دیوار بشنوه . 

      ممنونتم احمدجون.
      علی یارمون
    • یار هفتاد و سوم
    • سلام چلچله...

      خدا قوت.

      پاسخ:
      سلام یار هفتاد وسوم 

      پیرمرد جمع وبلاگ نویسان ، به هر صورت شما چند ساله و ما چند ماهه . 
      بیشتر ببینیمت. 
      از اظهار نظرت ممنون . 
      علی یارمون


       
    • احمد اسلامی
    • سلام برادر
      متوجه نصف بعلاوه 10 بعلاوه 422 که نوشتی نشدم.
      خاطره جالبی بود دیروز که خوندمش تمام لحظات، لحظه به لحظه اش برام تداعی شد و لذت بردم. خدایت خیر دهد.
      پاسخ:
      سلام 
      نصف + 1 یعنی اکثریت 
      نصف + 10 یعنی خیلی زیاد 
      نصف + 10 + 422 یعنی خیلی خیلی زیاد !!!!!
      ممنون که وقت گذاشتی . 
      البته فقط غرضم نقل خاطره برای اینکه دور هم خوش بگذره نیست . 
      کنایه فهم ها کجای مجلس نشستند ؟ 
      در ضمن من چلچله ام نه برادر !!!!
      باز هم ممنون از نگاهت .
      علی یارمون 
    • امیرحسین غزانی
    • با سلام ... 


      به روز شد
      پاسخ:
      سلام 
      ممنون که خبر دادی . 
      علی یارمون

      سلام علی جون

      خاطره بسیار خوبی بود

      اونروز رو خوب یادمه

      به نظرم بعضیا به بهونه شیخ عزیز سید عزیز رو رها کردن در حالی که فقط یه بهونه است.! 

      با شیخ میگن و میخندن با هم میرن این ور اون ور (شیخ نشینان افلاک نشین)اون وقت این سید عزیز رو آوردن اصلا کاری ندارن خونش کجاست چطوری میره و میاد بازم خدا پدر حسن ذولفقاری رو بیامرزه هوای حاج آقا رو داره. به نظرم خود شیخ عزیز اگه بفهمه دیگه تو صورتشون هم نگاه نمیکنه!!!!!

      پاسخ:
      سلام سحرخیز
      پای درس علما نشستن هم قاعده و قانونی داره . 
      ما باید قبل از هر چیز زانوی ادب زدن در محضر علما رو یاد بگیریم . 
      حالا شیخ عزیز یا سیدعزیز .

      ممنون از نظرت و تذکرت .
      علی یارمون 
        

    • سید رضا ابراهیمیان
    • سلام علی آقا
      بن بست کوچه اولت قشنگه

      پاسخ:
      سلام سرباز 

      شما قشنگ دیدیش . 
      دعا کن خدا برکتی به وقتم بده تا مطلب رو تموم کنم 
      مطلب «بن بست کوچه اول» خاطراتی است از هیئت اومدنم و درس گرفتن در مکتب سیدالشهدا علیه السلام .

      علی یارمون
    • علی اکبر قلیچ خانی
    • سلام سید نجفی عزیز ماست. جنس محبتش رو خیلی دوست دارم . خدا نگهدارشون . جوون تو هم خیر ببینی ایشالله
      پاسخ:
      سلام 
      سید عزیز ، عزیز ماست . 
      ممنون غبار جان
      علی یارمون

      ارسال نظر

      ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
      شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
      <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
      تجدید کد امنیتی