برای کاظم . . .
باسمه العزیز
برای کاظم . . .
این همه دوست و رفیق داریم کدومشون تا حالا ما رو یه قدم بالا برده ، یا اینکه دستمونو گرفته و یه هولی به اوضاعمون داده و چند قدمی ما رو راه برده ؟
اصلا این طرفی چرا بگم ؟
من که تا حالا مثلا رفیق این همه عالم و آدم بوده ام تا حالا کدومشون رو یک قدم هول دادم و دستشونو گرفتم .
اما کاظم اینطوری بود . همیشه خیر دوستاشو می خواست و جاده صاف کن رفقاش بود ، همیشه راه رو باز می کرد تا دوستاش بیشتر ببینند .
حالا خوب دل بده . . .
اگه اشتباه نکنم یه موقعهایی شبهای شنبه دور هم جمع می شدیم و سوره واقعه می خوندیم که اگه ایمانمون محکم باشه رزق و روزی مون زیاد بشه .
جلسه خوبی بود ، سوره واقعه رو می خوندیم و چند تا حدیث و . . . یا علی از تو مدد .
یک روزی ، یعنی یک شبی اومد و تو حلقه ما نشست ، کاظم رو می گم ، نشست و همنوا با ما واقعه خوند ، انصافا هم از هممون خوش تر می خوند ، بعد جلسه بهش گفتم آقا کاظم نظرت راجع به جلسه چیه ؟
با هم ندار بودیم و راحت حرفهامونو به هم می زدیم . صاف صاف تو چشمهام نگاه کرد (مثل نگاه تو عکس بالا) گفت خیلی خارج می خونید !
ما رو می گی ؟ ما که خدا رو بعضی وقتها بنده ایم ، گفتیم که . . .
خلاصه
فردای اون روز باز هم تو مسجد دیدمش و و چشم تو چشم شدیم ، مثل همیشه تو چشمهام نگاه کرد(مثل نگاه تو عکس بالا) و گفت : بفرما این سی دی انواع و اقسام قرائتهای مشهور سوره واقعه است . از ایرانیها بگیر تا خارجیها (مصریها و . . . ) هر کدومشون رو که تونستم جمع کنم براتون ریختم تو این سی دی .
همیشه وقتهایی که با هم می نشستیم خوب نقادی میکرد و ما رو خوب می نواخت ، با قرآن مانوس بود و ما رو سفارش می کرد که هر کاری غیر قرآن . . .
ما هم که بعضی وقتها ، اون هم به صورت اقساط بلند مدت کاملا بدون بهره خدا رو بنده بودیم و هستیم ، چون سررشته ای نداشتیم از وارد شدن به این موضوعات هراس داشتیم و عین موتور سوارها لایی رد می کردیم ، غافل از اینکه خلاصه اش تو تیر رس مامورهای راهنمایی هستیم و سر ماه برگه اعمالمون رو میدن دستمون .
کاظم خدابیامرز راست می گفت . . .
ما تازه دو زاری کج و کوله مون افتاده و ادای فهمیده ها رو درمی آریم ، ولی کاظم اون موقع راست می گفت .
*****************************************
سر مزار
تا حالا دیدید بعضی جاها ، بعضی چیزها خیلی می چسبه و یه صفای دیگه ای داره ، دویدن تو بین الحرمین یا زبون گرفتن روبروی گنبد طلای حضرت رضا علیه السلام یا اینکه زار زدن تو حرم امام ارباب بی کفنمون حضرت حسین علیه السلام ؟
سال کاظم بود ، خیلی خوش مرامی کردیم و برای دل خودمون با چند تا از رفقا رفتیم سر مزار کاظم .
قرآن خوندم . . . خیلی قرآن خوندم ، آی حالی داد . آی لذتی بردم
، آی صفایی کردم .
نثار روحش فاتحه ای هدیه کنید .